سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


"...انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ" منتظر باشید که ما هم منتظریم انعام/158 دلم می خواست من هم در شمار منتظرانتان بودم...در شمار آنهایی که نفس شان به نفس شما بند است...همانهایی که دمی از یاد شما غافل نیستند...همانهایی که زندگیشان خلاصه در لبخند شماست...همانهایی که خطابشان کردی "فرزندم".... و در یک کلام چقدر دلم می خواست "شیعه" باشم ....! شیعه شما.....
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 18
  • بازدید دیروز: 32
  • کل بازدیدها: 224536




شاید منتظر




سلیمان بن صرد خزاعی،از اصحاب بزرگ قدری است که دوستدار امیرالمومنین (ع) است؛ اما در فتنه جمل، در کوفه ماند و در صف حق جویان، غایب بود و غیبتش بدون وجه بود و تامل برانگیز! او پس از بازگشت علی (ع) از بصره، خدمت امام آمد. امام وی را سرزنش و نکوهش کرد و به او گفت: تو دچار تردید شدی و گوش خواباندی و نیرنگ به کار بردی؛ در حالی که نزد من موثق ترین مردم بودی و چنان که می پنداشتم در یاری به من، سریع ترین آنان محسوب می شدی. چه چیزت بر آن داشت که از اهل بیت پیامبرت دست برداری و چه عاملی تو را از یاری دادن به آنها بی میل ساخت؟ عرض کرد ای امیرمومنان ! مسائل را به عقب برمگردان و مرا بدان چه گذشت، ملامت مفرما و دوستی مرا به همان پایه نگه دار؛ تا خیرخواهی من به اخلاص از آن تو باشد. هنوز کارها در پیش است که ضمن آنها دوستت را از دشمنت باز خواهی شناخت. امام پاسخش را نداد. سلیمان لختی نشست؛ سپس برخاست و نزد امام حسن(ع) که در مسجد کوفه نشسته بود رفت و زبان به شکوه گشود و گفت: آیا از امیرمومنان و تنبیه و توبیخی که بر من روا داشت تعجب نمی کنید؟ امام فرمود: به راستی کسی تو بیخ می شود که به دوستی و خیرخواهی اش امید باشد!! سلیمان سخنی گفت که نکته سنجان آن را "منت گذاشتن" می شمارند؛ او گفت: "بی گمان کارها در پیش استکه در آنها نیزه ها به انبوهی گرد آید و شمشیرها کشیده شود و در آنها به همچون منی نیاز باشد، پس بر من بد گمان نباشید و در خیرخواهی ام شک نکنید." سلیمان از آن پس در صف اصحاب علی(ع) شمشیر زد و در صفین درخشید و بعد از کسانی بود که برای امام حسین(ع) دعوت نامه نوشت، ولی از او جا ماند!! سپس همراه با مسیب بن نجبه و گروهی دیگر که چهار هزار نفر می شدند به خون خواهی امام حسین برخاست و سر انجام در سال 65 قمری همراه یاران مبارزش کشته شد. اما سوالی که پیش می آید این است که چرا سلیمان از فیض شهادت در رکاب امام حسین(ع) محروم شد؟ آیا نباید علت آن را در تردیدهای او در جمل جست و جو کرد؟ به راستی که نمی توان حق مدار بود و در هنگام امتحان، حق را تنها و بی یار گذاشت. این نکته این سخن امام علی را به یادمان می آورد که در باره نخبگان که در میدان نبرد کناره جستند فرمود: "حق را خوار کردند و باطل را یار نشدند." مدیران و نخبگان سیاسی، هر بخش از قطعات حساس زندگی خود را باید یک آزمایش تلقی کنند. مردودی در یک آزمون سقوط را به همراه دارد. رهبر انقلاب ، نخبگان سیاسی را مخاطب این سخن قرار می دهد و می گویند: " باید مراقب باشیم؛ مراقب حرف زدن؛ مراقب موضع گیری کردن؛ مراقب گفتن ها؛ مراقب نگفتن ها!! یک چیزهایی را باید گفت؛ اگر نگفتیم به آن وظیفه عمل نکرده ایم. یک چیزهایی را باید بر زبان نیاورد باید نگفت؛ اگر گفتیم برخلاف وظیفه عمل کرده ایم. نخبگان سر جلسه امتحانند؛ امتحان عظیمی است. در این امتحان مردود شدن فقط این نیست که یک سال عقب بیفتیم بلکه سقوط است!!

پ.ن: نهج البلاغه، حکمت 18

       فصلنامه آیینه رشد

 

 




موضوع مطلب : سی یا سی


دوشنبه 92 خرداد 6 :: 3:11 عصر ::  نویسنده : منتظر